جرمی ریفکین، اقتصاد دان شناخته شده آمریکایی و از تئوریسین ها و معماران اقتصاد بدون کربن اروپا، بر این باور است که جامعه جهانی در حال گذار به یک پارادایم اقتصادی جدید است که از آن با عنوان «انقلاب صنعتی سوم» یاد میکند. به گفته او، همگرایی و ترکیب پیشرفتی غیر منتظره و تحول آفرین در ۳ حوزه تکنولوژیهای مرتبط با ارتباطات، منابع انرژی و وسایل حمل و نقل، منجر به ایجاد زیرساخت و پلتفرمی برای جهش خارق العاده اقتصادی از طریق افزایش بهرهوری خواهد شد.
این همگرایی در قالب اولین انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم و در انگستان به وقوع پیوست، اختراع تلگراف به عنوان ابزار ارتباطی، دسترسی به زغال سنگ ارزان به عنوان منبع انرژی و راه آهن به عنوان ابزار حمل و نقل. دومین انقلاب صنعتی در قرن بیستم، اما اینبار در آمریکا و با همگرایی اختراع تلفن، اکتشاف نفت در تگزاس و توانایی هنری فورد در تولید خودروهای جاده ای ارزان قیمت، به وقوع پیوست. به باور این اقتصاد دان، در اوایل قرن بیست و یکم، ما در حال ورود به عصر جدیدی از انتقلاب صنعتی هستیم که بر مبنای همگرایی اینترنت اشیا به عنوان ابزار ارتباطی، انرژی های تجدیدپذیر به عنوان منبع سوخت و خودرو های هوشمند به عنوان ابزارهای حمل و نقل، بنا خواهد شد.
پارادایم جدیدی که در حال به وقوع پیوستن است، پلتفرم و بستری را فراهم میکند که نسل جدیدی از تکنولوژی ها که به آن «تکنولوژی های نمایی» میگویند، روند زندگی انسان را تا سال ۲۰۵۰ آنچنان دگرگون خواهد کرد که حتی متصور شدن آن هم اکنون دور از ذهن است، از دولت واحد جهانی گرفته تا زندگی به صورت تماماً دیجیتال.
نقطه تکینگی یا Singularity
بسیاری از دانشمندان، لحظه شروع این جهش بزرگ را، Singularity یا نقطه تکینگی می نامند. جایی که انسان برای اولین بار ماشینی هوشمند تر از خود خلق میکند که به گفته اِروینگ جان گود، این آخرین اختراعی است که بشر به آن نیاز خواهد داشت، زیرا ماشینی ابر هوشمند، میتواند ابزارها و ماشین های بهتری از انسان طراحی کند و از این طریق نسل بشر پا به عصر انفجار هوش منصوعی خواهد گذاشت.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که اگرچه در نیمه دوم قرن گذشته، در بین اندیشمندان، بحث و شک و تردیدهای زیادی در مورد امکان رسیدن انسان به این نقطه تکینگی وجود داشت، اما با پیشرفت های بوجود آماده در دهه گذشته، نه تنها جای هیچ شک و تردیدی در امکان پذیری آن باقی نمانده، بلکه امروز تمامی گفت و گوها حول پیشبینی و تخمین زمان رسیدن به این نقطه از جهش بزرگ میباشد و اکثراً بر این باورند که جایی در ۲۰ سال آینده ما با این پدیده شگرف روبرو خواهیم شد.
روند تکنولوژی در دنیا
در ۱۰ سال گذشته، شاهد سرمایه گذاری های عظیم در بخش انرژی های تجدیدپذیر در اروپا، هوش مصنوعی در آمریکا و زیرساخت اینترنت اشیا در چین هستیم. در واقع اجماعی جهانی در بین ابر قدرت های اقتصادی شکل گرفته و به این باور رسیده اند که هرکدام سریع تر پا به عرصه انقلاب صنعتی سوم بگذارند، سهم بیشتری از جهش اقتصادی پیش رو را متعلق به خود خواهند کرد. البته با توجه به پیچیدگی فناوری های لازم برای رسیدن به زیرساخت انقلاب صنعتی سوم، سناریو محتمل این خواهد بود که برخلاف ۲ انقلاب صنعتی قبل، هیچ کشور واحدی به تنهایی نمیتواند به برتری در هر ۳ حوزه تکنولوژیهای مرتبط با فناوری ارتباطات، منابع انرژی جدید و وسایل حمل و نقل دست یابد و هر کدام از کشور ها تنها میتوانند تکه ای از این پازل را به خود اختصاص دهند.
در کنار تلاش دولت ها در فراهم کردن زیرساخت های لازم برای انقلاب صنعتی سوم، شرکتهای خصوصی در حال سرمایهگذاری در پیشرفت تکنولوژی های نمایی هستند که بر این بستر جدید سوار خواهند شد و تمامی حوزه های اقتصادی را دگرگون خواهند کرد و از این بین نسل جدیدی از شرکت های نمایی شکل خواهد گرفت که منجر به انقراض صنایع مختلف به شکل امروزی آن خواهد شد.
علت اصلی این انقراض در شرکت ها و صنایع مبتنی بر زیرساخت های انقلاب صنعتی دوم را در این میتواند جستجو کرد که به دلیل گسستگی و پراکندگی این صنایع از یکدیگر، ما با رشدی خطی و آهسته مواجه هستیم که در نتیجه، پیشرفت و تحول در هر یک از آنها، به ندرت در صنایع مجاور تاثیر گذار میبود و به همین علت، هدر رفت منابع و هزینه های سربار هر کدام از این صنایع، امکان هیچگونه رقابت در این عصر جدید را به آنها نخواهد داد.
تکنولوژی های نمایی
تکنولوژی های نمایی که شامل رباتیک، هوش مصنوعی، بیوتکنولوژی، چاپ سه بعدی، سنسورها و شبکه ها، بلاکچین، واقعیت مجازی، نانوتکنولوژی، انرژی خورشیدی و پهپادها میباشند، با حذف گسستگی و پراکندگی اقتصاد سنتی، و با ایجاد یک پلتفرم یکپارچه و به هم پیوسته، حالت جزیره ای و مجزا بودن شرکت های کنونی را کنار زده و با ایجاد نسل جدیدی از شرکت های نمایی، سوار بر موج این تکنولوژی های نوین، با کاهش اتلاف و هدر رفت در هر یک از قسمت های زنجیره تامین، حاشیه هزینه محصولات و خدمات را به صفر نزدیک میکنند.
شاید تصور حاشیه هزینه صفر یک محصول برای شنونده غیر قابل باور باشد، اما به طو مثال میتوان به این موضوع اشاره کرد که یک دهه پیش، راه اندازی وبسایت برای هر کسب و کاری با هزینه های هنگفتی همراه میبود، از هزینه های مربوط به سرور گرفته تا هزینه های طراحی وبسایت و نگهداری از آن، اما امروزه با جستجویی ساده در اینترنت میتوان نه تنها به خدمات سرور مجازی، بلکه قالب های آماده وبسایت، فضای ذخیره سازی ابری و نرم افزارهای متن باز و به صورت کاملا رایگاه دسترسی پیدا کرد. موارد بیشمار دیگری را در زمینه های تولید محتوا، تبلیغات، رایانش ابری، آموزش انلاین و غیره میتوان مثال زد که تا همین چند سال گذشته بهره مند شدن از آنها نیازمند پرداخت هزینه بود و کسب و کارهایی حول درآمد زایی از آنها شکل گرفته بودند، اما امروزه و با رایگان شدن بساری از این خدمات، این کسب و کارها به تدریج از بازار حذف شده اند.
بهره وری کل
نزدیک شدن به حاشیه هزینه صفر در محصولات را میتوان نتیجه طبیعی افزایش بهرهوری دانست که در علم اقتصاد به آن «Aggregate Efficiency» یا بهره وری کل میگویند که نشانگر نسبت ارزش واقعی یک محصول به مجموع تمایی انرژیهای مصرف شده برای تولید آن محصول میباشد. در طول انقلاب صنعتی دوم، درصد بهره وری کل در آمریکا از میزان ۳٪ به حداکثر ۱۴٪ افزایش یافته است، این عدد برای آلمان به ۱۸٪ و در ژاپن در دهه ۹۰ میلادی به حداکثر ۲۰٪ رسیده و از آن زمان تغییری نکرده است. این واقعیت بیانگر این موضوع است که تکنولوژی های مبتنی بر انقلاب صنعتی دوم در بهترین حالت نزدیک به ۸۰٪ از انرژی و منابع مورد نیاز در تولید هر محصول را اتلاف میکنند. پیشبینی میشود که بهره گیری از تکنولوژی های نمایی، میزان بهره وری کل را تا ۴۰٪ افزایش خواهند داد و از این طریق فرصتی فوقالعاده و بستری را فراهم میکنند که در آن کارافرینان با هزینه ای نزدیک به صفر، به ایده پردازی، طراحی و توسعه محصول خود میپردازند.